جستجو
فارسی
 

افسانه‌های مقدس پرو: چوپان و دختر خورشید از: کتاب «اینکاهای پرو»، قسمت ۲ از ۲

جزئیات
بیشتر بخوانید
"وقتی پیرزنی را داخل دیدند، به او سلام کردند و پرسیدند، آیا می‌تواند چیزی برای خوردن به آن‌ها بدهد. مادر به زانو افتاد و گفت که چیزی ندارد جز یک ظرف سبزی."
بیشتر تماشا کنید
همه قسمت‌ها (2/2)